ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام