ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام