ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام