ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام