ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی