سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند