ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند