کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی