ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است