سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام