شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی