ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی