آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را