آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم