ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را