از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست