موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
چه اعجازیست در چشمش که نازلکرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود