کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را