ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را