مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام