سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی