خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید