فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
تابید بر زمین
نوری از آسمان
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت