پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت
دنیای با حضور تو دنیای دیگریست
روز طلوع سبز تو فردای دیگریست
مرا به خانۀ زهرای مهربان ببرید
به خاكبوسی آن قبر بینشان ببرید
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر