ای صبح که خورشید به شام تو گریست
آفاق به پاس احترام تو گریست
امروز که خورشید سر از شرق برآورد
از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند
روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود