شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را