این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
من در همین شروع غزل، مات ماندهام
حیران سرگذشت نفسهات ماندهام
وادی به وادی میروم دنبال محمل
آهستهتر ای ساربان! دل میبری، دل
چشمه چشمه تشنگی، زائران! بیاورید
نام آبِ آب را بر زبان بیاورید
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی