نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد