چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست