وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود