یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد