او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد