آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد