و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد