ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟