زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته