ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید