بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
ای صبر تو چون كوه در انبوهی از اندوه
طوفانِ برآشفتهٔ آرام وزیده
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»