خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد