سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم