مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت