ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام