موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست