آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست