ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام