میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی