میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی