ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست