تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد