ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری